شاید یک روز، یک نفر
یک جوری آدم را بخواهد که خواستنش به این راحتی ها تمام نشود
اینجا همه یاسنگ میفروشند
یا سنگ میزنند
یاسنگ می اندازند
یا سنگ دل اند
یا نگاهشان سنگین
مانده ام با این دل بلورین اینجا چه میکنم ....
مردانگی نگاه پر هیبت کودکانه ات
طعنه به هیبت مردانه هر مردی میزند....
بیشتر انسانها، زمانی نا امید میشوند که چیزی به موفقیت آنها باقی نمانده ...
یکشبی مجنون نمازش راشکست/بی وضودرکوچه لیلانشست/عشق آنشب مست مستش کرده بود/فارغ ازجام الستش کرده بود/گفت یارب ازچه خوارم کرده ای؟/برسلیب عشق دارم کرده ای/مرداین بازیچه دیگرنیستم/این تو و لیلای تومن نیستم/گفت ای دیوانه لیلایت منم/دررگت پیداوپنهانت منم/سالهاباجورلیلاساختی/من کنارت بودم ونشناختی....
براستی کدام برترند ؟
دستی که گره ای رو باز کنه
یا چشمی که فقط ببینه و دلسوزی کنه ؟
امیر المومنین، امام على (ع) :
«تباهی و هلاکت اندیشه ها»، غالبا تحت تاثیر «برق طمع ها» است . . .
قله ای که چند بار فتح شود ؛
بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود !
مواظب دلت باش !…
تمام پوزش ها به خاطر این جمله ی بیمار گونه است :
وقتی که گرگ بره نما شد چه میکنید؟!
شیطان خدا نکرده خدا شد چه میکنید؟!
در معبدی که خاطرهها در عبادتند
برقی جهید و قبله دو تا شد چه میکنید؟!
این خار این وَبالِ لبِ چینههای لخت
سالار باغ آینهها شد چه میکنید؟!
این پیرزن که خون اساطیر میخورد
خاتون قصهگوی شما شد چه میکنید؟!
ای چشمهای سبز تماشا اگر شبی
یک در کنار پنجره وا شد چه میکنید؟
می خواهم دنیا را بدهم برایم تنگ کنند
به اندازه " آغوش " تو
تا وقتی به آغوشت می رسم
بدانم همه دنیا از آن من است
دوستت دارم پدر
خدا شما را رحمت کند ،
بدانید که همانا شما در روزگارى هستید که
گوینده حق اندک
و زبان از راستگویى عاجز
و حق طلبان بى ارزشند
مردم گرفتار گناه و به سازشکارى همداستانند ،
جوانانشان بد اخلاق
و پیر مردانشان گنهکار
و عالمشان دو رو
و نزدیکانشان سود جویند
نه خردسالانشان بزرگان را احترام مى کنند
و نه توانگرانشان دست مستمندان را مى گیرند.
ترجمه خطبه 233 نهج البلاغه